خاطره:
هنگامی که ۸ سالم بود مادرم می گفت : پسرم بهتر می خواه یک راز با تو در میان بگذارم رازی که آغاز یک راه طولانی است و ابتدای یک ارتباط با کسی که از همه دوستش داری و تا وقتی که به سن تکلیف رسیدم و من را با این راز آشنا کرد با خودم عهد کردم که با فرزندم این راز را درمیان بگذارم وامروز این راز را با او در میان گذاشتم رازی که یک آغاز است