سلام امروز شما رو با یکی از شعرهای آقای محمد مرادی آشنا می کنیم . آقای مرادی دکترای زبان و ادبیات فارسی دارند و تا کنون آثار زیادی از ایشون به چاپ رسیده . این شعر رو که با حال و هوای نماز ظهر عاشورا هست از کتاب سیزده بهانه بهار یک ترانه رسیدن این شاعر عزیز انتخاب کردیم .

 

وقت نماز بود که یاران سپر شدند

توفان وزید و حادثه ها بارور شدند

وقت نماز بود که خیل فرشتگان

سجاده های ممتدی از بال و پر شدند

وقت نماز بود و رمین مست اقتدا

تا آن که رود های جهان با خبر شدند

آن گاه نخل های کنار فرات هم

در حسرت اقامه ی او خون جگر شدند

عطر اذان از آن لب خاکی بلند شد

یاران طلایه دار نماز سفر شدند

قد قامت الصلوات .... و مولا قیام کرد

سر نیزه ها مقابل او جان به سر شدند

قد قامت الصلوت ... و در آن سوی قتلگاه

شمشیرهای تشنه به خون بیشتر شدند

چون غنچه ی لبان ترک خورده باز شد

یاران برای بال زدن تشنه تر شدند

خورشید داغ بود نه آن سان که رود ها

از داغ تشنه کامی او شعله ور شدند

الله اکبر... آن طرف خیمه کودکان

در دل اقامه گوی نماز پدر شدند

الله اکبر ...آن سوی میدان یزیدیان

انگشت بر دهان چرا و اگر شدند

مولا رکوع کرد و به اذن رکوع او

آن سو به احترام کمان ها کمر شدند

باران تیر بود و بدن های چاک چاک

آن قدر چاک چاک که شق القمر شدند

باران تیر بود و سپر های میخ میخ

یاد آور حکایی از میخ و در شدند

یک دسته در امامت مولا : سپاه خیر

یک عده در مقابل : پاسوز شر شدند

آن روز عاشقان حقیقی شبیه حر

" اکسیر عشق در مسشان بود و ... زر شدند"

سلام بعد از اذان مغرب می چسبه حس پروازی خانم ندا هدایتی رو در  پنجره ی مهربانی خداوند خوند. خانم هدایتی مهندس خاک شناسی از دانشگاه شیرازند .

 

به سویت از قفسم انتقال می گیرم

پرنده می شوم امشب و بال می گیرم

در آسمان نگاهت اگرچه بد بودم

برای پر زدن اما مجال می گیرم

تمام وسعت جغرافیا مساحت توست

اگرچه دست به سمت شمال می گیرم !

شب کویری و سردم به تنگی از مرداب

که از نگاه تو نوری زلال می گیرم

به چادرم پر و بال فرشته جا مانده است

از آسمان تو امشب مدال می گیرم

 

سلام این هم یه شعر زیبا از خانم حقیقت و رفتن در حال و هوای نماز



ظهر است و قلب من شده تسخیر نام تو

در دل دوباره شور به پا می کند اذان

جاری است در محله ی ما جویبار عشق

باید به قدر وسع گلو تر کنم از آن


حی علی الصلوة نه حی علی الحبیب

باید کبوتری شوم و تا تو بپّرم

دیدم که نیست پنجره ای رو به آسمان

من در نماز نافله دنبال یک درم


خم می شوم که جمله ی سبحان ربی الـ...

باید کمی فروتن و عاشق ببینی ام

باید به جزر و مد بزنم جان خویش را

باید در آستان تو مستانه بشکنم


چادر نماز بر سر و سرتاسرم سپید

آری، برای دیدنت باید فرشته شد

با یک طناب سبز که تسبیح ذکر توست

این سجده ها برای دلم مثل رشته شد


من در سماع بر در حق، در حضور دوست

از شوق بندگی شده ام مستِ مستِ مست

افسوس، السلام علیکم نگفته باز

باید هبوط کرد تا یک ارتفاع پست


باید به زیر فلسفه ها سوخت، سوخت، سوخت

با باد و آب و خاک و شرر ساخت، ساخت، ساخت

پابند یک تعلق دیرینه: یک بدن

هر روز روح خسته ی خود را به جسم باخت

سلام امشب هم دوباره اومدیم سراغتون امشب یه شعر از خودم براتون می ذارم . معصومه مرادی

 

اذان گفتند هنگام نیاز است

در رحمت سراسر باز باز است

تمام دلخوشی مردم شهر

زمانی هست که وقت نماز است

 

سلام همه ی دل گرفتگی امروز رو به خاطر کوچ عاشقانه ی حضرت سجاد تسلیت می گیم . با خلوت عارفانه خانم اشرف رهنما سراغتون اومدیم .

 

چشمان ترم گرفته بال پرواز

از شوق نوازش تو ای بنده نواز

من خلوت عاشقانه ای می خواهم

تا وقت سحر با تو کنم راز و نیاز

 

 ۴ صلوات به روح پاک بهترین سرباز امام حسین (ع) امام سجاد (ع)

                                         

 سلام . دو بیت از خانم خدیجه بهاری نژاد خوب با حس خوش آیت ا... خامنه ای

 

با تو هردم می کنم راز و نیاز

در کنار عاشقان سرفراز

قلب من با ذکر تو گشته عجین

در بلندای قنوت هر نماز 

دوست های خوب ، همراه های همیشگی ، شعری رو که الان می خوایم براتون بذاریم از خانم آذر زمانی از شاعرای جوان شیرازی هست . حتماً خوشتون می یاد . انشاء ا...

 

وقت نماز است بیا باز کن

پنجره هارا پل پرواز کن

هرکه و هرکاره به هنگام راز

بر در تو آمده ام با نماز

مُهر نمازم گل چشمان توست

ذکر لبانم لب سبحان توست

منتظرم پنجره ها وا شوند

دیده و دل غرق تماشا شوند

همدم من مونس من شد نماز

هم شب و هم روز به عشقت نیاز

روح و دل و دیده ی من پیش توست

شور نمازم همه در کیش توست

نام مرا پرتویی از نور کن

در صف عشاق تو منظور کن

می روم و می گذرد روز و شب

نام کسی جز تو نباشد به لب

امشب یه شعر از خانم نیلوفر زارع براتون می ذاریم .انشاا...با حس و حال عاشقی جوان ها با خداوند آشناتر بشیم

 

عبادتی که می برد مرا به عرش کبریا

مرا پرنده می کند از انحصار تن جدا

به شوق حمد و شکر او به قبله می کنم نظر

پر از بهار تازگی پر از طراوت صدا

رکوع می کند دلم به شوکت و مقام او

که می شود رهاترین در آستانه ی صفا

به سجده چون پرنده ای رها در آسمان او

که می رود به انتها به قرب ساحت خدا

به انتهای باورم غزل شکوفه می کند

و آیه آیه می رسد به لطف در کران ها

که حمد و ربنای ؟من خدای حق شنیده است

پر از قنوت می شوم پر از اجابت دعا

به رکعتی که می رسم به وسعت تمام او

هزار بار شکرمن به آن همیشه آشنا 

 


سلام . با یک شعر از سیمین آقابابایی مهمون لحظه هاتون می شیم .خانم آقابابایی عضو انجمن زنان فارس هستتد و از جوانی شعر می گن .



باز هم وقت اذان شد دل من پر زده است

به شکوه همه ی پنجره ها سر زده است

مسجد از نور و صدا و هیجان لبریز ، آه

دیدن گنبد و گلدسته چه شوق انگیز  ،  آه

لحظه ها با نفس آینه تابان شده است

عشق با حنجره ای پاک نمایان شده است

لایه لایه نفسم بوی دعا می گیرد

طعم آرامشی از سمت خدا می گیرد

آیه آیه تب پروانه شدن می آید

تب سرمستی و دیوانه شدن می آید

دست در چشمه ی انوار وضو می گیرد

باز هم چشمه ی دیدار وضو می گیرد

چادرم پر شده از عطر گل و آیینه

باز هم زنده شد آن رابطه ی دیرینه

رو به قبله گل خوشبوی تو را می بویم

مثل یک د انه به دلدادگی ات می رویم

سجده ام را بپذیر ای همه ی هستی من

ای که از عشق تو پر شد قدح مستی من

بر پریشانی دل نسخه ی درمان دادی

برکویر نفسم آیه ی باران دادی

راز آرامشم این بود چه دلشاد شدم

باز با یاد تو و عشق تو دلشاد شدم


سلام امشب با یه دید متفاوت تر و با یه شعر جدید از آقای امین احراری به نماز نگاه می کنیم .آقای احراری کارشناس ارشد مهندسی عمران هستند و ساکن شیراز .

 

از صلاة گلدسته ها تا قنوت دست ها

بند بند و خط به خط

می خوانمت

ستارگان تسبیح گوی

بوسه می زنند

بر پیشانی آسمان

و مردمکان

می چرخند

به سمت طلایی ترین فصل آفتاب

ما نزدیک ترین سیاره های زمینیم

با دست هایی که حلقه می شود به دور زمان

و قرصی که در چهارده شب کامل می شود

قامت زمین خمیده است

و زمان می خواهد

برای همیشه طلوع کند

ما نزدیک ترین سیاره های زمینیم

سلام امروز با یه شعر از آقای احمد علی ازهار که از شاعران شیرازن مهمون دل های خدایی شما       می شیم.

 

دیده ام تا که صبح گردد باز

می کشد دل مرا به سوی نماز

وه وه از صبح زود و صحبت دل

با خدای کریم بنده نواز

به دوگانه به پا نمودن خویش

با یگانه دلم شود دمساز

شب تاریک رفت و صبح دمید

شد صدای اذان صبح آغاز

می زند دل پر از نوای خروس

تا رود نزد دوست گوید راز

پدر و مادر اندر آن هنگام

بچه ی خویش را دهند آواز

خیز ای دل به پا سپیده دمید

در رحمت به روی جان شد باز

تا که خورشید سر نکرده برون

وقت خوبی است بهر راز و نیاز

ای خوش آن کس که شب بخوابد زود

تا که بر پا کند به صبح نماز

حمد و سوره دهد نوازش روح

مومن ار خواندش به صوت حجاز

با جماعت بخوان نمازت را

رو به مسجد به کار حق پرداز

همچو "ازهار " با سحر خیزی

درد پنهان خویش درمان ساز

 

این خدا کیه که هیچ چیز و هیچ کس نمی تونه جلو ارتباطت با اون رو بگیره؟






کسی که عشق ورزیدن به اون رو با شیر مادر خوردیم



ربنا اغفِرلی وَ لِوالدینا کما ربّیانی صغیرا اجزهما بالاحسانِ احسانا وَ بالسّیئاتِ غفرانا

 سلام امروز هم می خوام یه شعر از خودم براتون بذارم انشاا...خوشتون بیاد . معصومه مرادی


 

بهترین جای جهانی جانماز     

استراحتگاه جانی جانماز

مهر در تو می درخشد مثل ماه

یک دریچه آسمانی جانماز

بوی گل می آید از پیراهنت

از خدا داری نشانی جانماز

مخملی ،قرمز ،سفید ساده یا

مثل یک رنگین کمانی جانماز

یادگار کودکی های منی

حاوی صد داستانی جانماز

غصه هایم در تو پنهان می شود

با من آری مهربانی جانماز

لحظه ی دلتنگی احساس ها

بهترین جای جهانی جانماز

سلام امشب با یه شعر از آقای  عبدالرضا قیصری سراغتون اومدیم .آقای قیصری از شاعرای خوب شیرازند و این شعرشون هم خاص نو جوان هاست.

صداي اذون مياد، وقت نمازه بچه ها

دراي لطف خدا هميشه بازه بچه ها

 

پاشيم از نور خدا آبي به صورت بزنيم

با خدا از ته دل حرف محبت بزنيم

 

تا مؤذنا دارن الله اكبر مي خونن

تا پرنده ها دارن سوره ي كوثر مي خونن-

 

با گُلا بريم تو صف نماز عزت بخونيم

خودمونو بنده هاي خوب و پاكش بدونيم

 

 پر پرواز ما پر مي گيره از مناره ها

 ميره تا آسمون هفتم و تا ستاره ها

 

دل و دستمون دوباره با دعا سبز بشه

باغ دل هامونم از نور خدا سبز بشه

 

با خودش تنها بشيم تو خلوتش پا بذاريم

 بريم اوج آسمون فرشته رو جا بذاريم

 

 از خدا بخوايم خودش به بنده هاش كمك كنه

هميشه به هر كي حاجت داره كاش كمك كنه

 

صداي اذون مياد، وقت نمازه بچه ها

دراي لطف خدا هميشه بازه بچه ها

 

سلام .من معصومه مرادی هستم متولد ۱۳۶۲ و کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی .با یک شعر از خودم سرک می کشم توی دریچه ی دل های خدایی شما

آرامش عجیب دلم هستی

در لحظه های پر تنش وتاریک

در گیر و دار خستگی هر روز

وقتی که می شوی تو به من نزدیک

***

آرامش عجیب دلم هستی

وقتی تمام  پنجره ها سردند

وقتی که لحظه های ترک خورده

دنبال حرف های تو می گردند

***

تو شاه راه کوچ پرستویی

تنها دلیل پیچش شب بویی

همراه توست رقص کبوتر ها

با عشق هم جهت  ،نه خود اویی

***

تو نردبان رفتن تا اوجی

شیرین ترین ترانه ی آزادی

تو بهترین قصیده ی هر روزی

می آوری برای دلم شادی

***

با تو تمام  پنجره ها بازند

تو آفتاب مشرقی نازی

آری تو ای نماز تمام عمر

زیباترین ترنم پروازی



 

سلام

امروز یه هدیه ی خوب براتون داریم . یه چهار پاره ی زیبا از هادی فردوسی ، فردوسی از شاعران جوان توانمند هستند . ایشان اهل روستای کت گنبد از توابع شهرستان سروستان استان فارس هستن و در حال حاضر لیسانس زبان و ادبیات فارسی دارن و اما شعر :

من هر سحر وقت مناجات

با خالق خود همنشینم

بر جانماز آسمان ها

زانو به زانو می نشینم

*

در دفتر دل با خداوند

از راز گفتن می نویسم

از غنچه های صبحگاهی

یا از شکفتن می نویسم

*

وقتی که در حال قیامم

مانند سروی استوارم

مهمان باغ آفتابم

در روشنی ها ریشه دارم

*

وقت قنوت آهسته بر اوج

گل می زنم با دست هایم

بین زمین و آسمان ها

پل می زنم با دست هایم

*

وقتی که در حال رکوعم

افتاده تر از روح تاکم

اما به وقت سجده انگار

یک دانه در آغوش خاکم

*

وقت تشهد نرم و آرام

چون برگ در دست نسیمم

روی لبم عطر سلام است

زیباتر از یک یاکریمم

*

در قلب مهراب عبادت

کار دلم راز و نیاز است

فریاد هر گلدسته یعنی

تمرین خوبی ها نماز است

سلام

امروز می خوام یک شعر زیبا از آقای عبدالله مرادی براتون بذارم .

آقای مرادی متولد 1329 ، ساکن  شیراز ، فرهنگی بازنشسته هستن و حدود 40 سال می شه که به صورت تفننی شعر می گن . بیشتر شعرهاشون مذهبی هست . و اما شعر امروز :


عالی ترین ذکر خدا نماز است

سرچشمه ی مهر و وفا نماز است


خواهی اگر خیر و سعادت خویش

آن کو کند خیرت عطا نماز است


دانی چه باشد ذکر پاک یزدان

مرآت ذات کبریا نماز است


معنی دین و ذکر دین همانا

آن کو دهد قلبت جلا نماز است


نوری که روشن می کند وجودت

سازد تو را از بد جدا نماز است


در روز محشر اولین سوالت *

اندر صف یوم الجزا نماز است


خیر دو عالم از برای انسان

در این سرا و آن سرا نماز است


در کارهایت گر گره فتاده

عقده گشا ، مشکل گشا نماز است


گر روح و جانت خسته و مریض است

داروی درد بی دوا نماز است


ذکر خدا آرامش قلوب است**

عالی ترین ذکر خدا نماز است


__________________

* اوّلُ مایُحاسبُ بهِِ ِ  العَبد الصّلوه


**