وقت نماز بود که یاران سپر شدند
توفان وزید و حادثه ها بارور شدند
وقت نماز بود که خیل فرشتگان
سجاده های ممتدی از بال و پر شدند
وقت نماز بود و رمین مست اقتدا
تا آن که رود های جهان با خبر شدند
آن گاه نخل های کنار فرات هم
در حسرت اقامه ی او خون جگر شدند
عطر اذان از آن لب خاکی بلند شد
یاران طلایه دار نماز سفر شدند
قد قامت الصلوات .... و مولا قیام کرد
سر نیزه ها مقابل او جان به سر شدند
قد قامت الصلوت ... و در آن سوی قتلگاه
شمشیرهای تشنه به خون بیشتر شدند
چون غنچه ی لبان ترک خورده باز شد
یاران برای بال زدن تشنه تر شدند
خورشید داغ بود نه آن سان که رود ها
از داغ تشنه کامی او شعله ور شدند
الله اکبر... آن طرف خیمه کودکان
در دل اقامه گوی نماز پدر شدند
الله اکبر ...آن سوی میدان یزیدیان
انگشت بر دهان چرا و اگر شدند
مولا رکوع کرد و به اذن رکوع او
آن سو به احترام کمان ها کمر شدند
باران تیر بود و بدن های چاک چاک
آن قدر چاک چاک که شق القمر شدند
باران تیر بود و سپر های میخ میخ
یاد آور حکایی از میخ و در شدند
یک دسته در امامت مولا : سپاه خیر
یک عده در مقابل : پاسوز شر شدند
آن روز عاشقان حقیقی شبیه حر
" اکسیر عشق در مسشان بود و ... زر شدند"